روزی روزگاری در این گوشه دنیا شهری بود با طبیعت بکر و خدادادی که چشم هر رهگذری را به خود مجذوب می کرد .
با مردمانی از جنس بلور و آب که اندیشه شان مهرورزی بود و دوستی . پیشه شان رزق و روزی بود از دل زمین بابرکت که خداوند مهربان در سفره مهربانی شان می نهاد .
با رودی پر آب و خروشان بنام هلیل رود ...
هلیل رود که آب زلالش مزارع کشاورزی را سیراب می نمود و منبع سرسبزی و آبادانی منطقه بود .
از اهمیت هلیل رود همین بس که 7000 سال پیش تمدن باستانی ارت در کناره های این رود بزرگ شکل گرفت و مهد تمدن جهان شد .
مردمان و اجداد ما در آن روزگاران باستانی بخوبی میدانستند که هلیل رود منبع رزق و روزی شان است و این را از الواح گل نوشته و نقوشی که بر ظروف و آثار مفرغی میتوان فهمید . یک تقابل زیبای انسان و طبیعت همیشه در این آثار مشهود است .
سالها و قرنهای متوالی بر هلیل رود پر آب و خروشان گذشت و هیچوقت در ذهن سبزش فکر نمیکرد روزی محتاج باریکه ای آب باشد و لبهای تشنه اش فریاد زند : آب ... آب ... آ.آ.آب
و این بود قصه زندگی مردمی که به عشق هلیل رود دل بسته بودند . و شبها با صدای لالایی رودشان به خواب رویایی می رفتند . در روشنایی مهتاب زیبایی رود بود و ماهی هایی که در زلالی آبهای هلیل رود جست و خیز می کردند .
شبها مردم شهر و روستاهای اطراف باتفاق خانواده در کناره ساحل هلیل رود بساط چایی و عصرانه را پهن می کردند .
بزرگترها بر لب ساحل هلیل رود با نقل خاطرات روزگار جوانی لبخند را بر لبان می آوردند . بچه ها هم با بازیگوشی بـــــه دنبال پرنده خوشبختی می دویدند و شادی می کردند .
یادش بخیر که هر روز ظهر بعد از تعطیلی مدرسه نهاری می خوردیم و دوان دوان خودمان را به هلیل رود رساندیم و شادی کنان آب بازی و شنا می کردیم . یک رابطه خاص و جالب مثل آغوش مادر و فرزند ... چه روزگار خوب و خوشی بود ... همه بودند ...
نسیم ملایم و خنکی که از روی هلیل رود بر می خواست جان و روح انسان را نوازش می داد .
کانال تلگرامی اوای هلیل و احیای جازموریان