شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
قلعه گنج داستان تلخ محروميت ها وزخم هاي كهنه اي است كه هيچ مرحمي،دواي درد آن نشد قلعه گنج ،قصه تلخ محروميت كودكان معصومي است ،كه هر چه دفترچه خاطرات ديروزخودرا ورق ميزنند همه اش درد ورنج ومحروميت بوده وزندگي باشرايط سخت امروز آنان تصويري مبهم ومخدوش ازآينده را براي آنان به نمايش ميگذارد قلعه گنج داستان معلمان سخت كوشي است كه به بچه هاي رنج كشيده قلعه گنج ،با كمترين امكانات ،درس محبت ميدهد تا فردا بتوانند غبار محروميت رااز چهره پردرد قلعه گنج بشويند قلعه گنج قصه دهقانان فداكاري است كه همچون نخل هاي استوار وبا صلابت اين ديارآن قدر در برابر خشكسالي وبي آبي ايسادندتا اينكه موردبي مهري قرار گرفتند وبادآمدوآنهاراازكمر شكست قلعه گنج سرزمين مردمان صبور ومردي است كه دربرابر مشكلات مي ايستند وصداقت وهويت خويش رابه نامردان نمي فروشند آري قلعه گنج سرزمين درد ها ومحروميت هاست وهيچ نقاشي ،عكس محروميت فرزندان اين ديار درد كشيده را آنگونه نكشيد كه غبار محروميت بر صورت آنها نشسته است وهيچ قلمي آنگونه ننوشت قصه محروميت را كه ،كه توصيف واقعي از رنج هايي باشد كه مردمان اين ديار گذشته است وهيچ صدايي ،فرياد نكرد محروميت قلعه گنج راآنگونه كه گوش هايي كه نمي شوند ،بشنوند قلعه گنج من تورا با همه محروميت هايت ،دوست ميدارم

پيام‌هاي اتاق

درب کنسرو بازکن برقی
پیامی یافت نشد.
ساعت ویکتوریا
گروه محروميت
vertical_align_top